نویسنده: جواد سروری
این نکته مهم را باید یاد آور شد که با مسائل فرهنگی نمی توان شوخی کرد، تهاجم فرهنگی ضد دینی دشمنان اسلام، میتواند جامعه را به لجنزار نابودی سوق دهد. و باید خیلی سریع محلههای فساد و دیسکوتیکها از بین برده شوند؛ و جلو پخش برنامهها و سریالهای مبتذل و ضد اسلامی که زمینه ساز فساد اجتماعی اند، گرفته شوند.
در دنیای پر از فریب و نیرنگ امروزی که هر روز شاهد خلق ابزار و وسیلهای جدید در جهت جذب و بعضاً مسخ افکار نسل جوان هستیم، شاید عملاً جلوگیری کامل از دستیابی آنان به ابزار و امکاناتی که عمدتاً با هدف ترویج و تعمیم مقاصد فرهنگی دشمنان این مرز و بوم طراحی شده است، غیر ممکن باشد، چرا که نسل جوان جویای جاذبهها و امکانات جدیدی است که خواستههای پنهان و آشکار او در ابعاد مختلف فرهنگی، رفاهی، تفریحی، علمی، ورزشی و سایر امور مشابه را به هر شکل ممکن اشباع نماید و دشمن نیز با آگاهی از این موضوع، در تلاش است تا با استفاده از تمام ابزار و به کار بردن انواع شگردهای نوین، از این موقعیت در جهت نیل به اهداف خود بهره مند شود.
این تحلیل زمانی بیشتر در ذهن خطور میکند که گفتههای جنرال ظاهر، فرمانده پلیس کالبل را مرور کنیم. گفتههای تلخ جنرال، اما واقعیت جامعه امروزی ما. فرمانده پلیس کابل گفته است: "بیشتر از هفتصد باند فروشندگان شراب و محل ثابت فحاشی در شهر وجود دارد که عمل فساد اخلاقی را انجام میدهند." آقای ظاهر گفت که به تعداد ۲۵ محل دیسکوتیک و فحشاگری خارجی در شهر کابل وجود دارد. فرمانده پلیس کابل افزود: "در چنین موارد، بالای ما فشار وارد میکنند تا آنها را رها کنیم." آقای ظاهر توضیح نداده که چه کسانی بر وی فشار وارد میکند. این در حالی است که به گفتۀ تعدادی از وکلای پارلمان در سال گذشته، آقای رهین وزیر فرهنگ افغانستان نیز در کمیسیون فرهنگی مجلس به نمایندگان گفته بود که ما نمی توانیم جلو پخش سریالهای ضد دینی را بگیریم، چون خارجیها از آن حمایت میکنند.
این وضعیت در حالی است که به نظر میرسد متأسفانه بخشهایی از نظام فرهنگی کشور ما به رغم در اختیار داشتن امکانات موجود و متنوع، تاکنون نتوانستهاند از منابع موجود و قابل دسترس به درستی استفاده کنند و به جای آنکه با اتکا به آموزه های ناب اسلامی و فرهنگ غنی افغانستانی در یک موقعیت فعال برتری ساز، رویکرد خصمانه فرهنگی دشمن را به چالش بکشند، پیوسته در وضعیت انفعالی قرار داشته و با تعظیم و تکریم دیکتههای فرهنگ ضد اسلامی را میپذیرند. البته این حالت غمباری که جنرال ظاهر آن را بیان کرد تنها به مسؤولین فرهنگی افغانستان بر نمی گردد، بلکه از ریاست جمهوری گرفته تا ارگانهای امنیتی و قضائی و فرد فرد مردم افغانستان و رسانهها، مسؤول چنین وضعی میباشند. اما مقامات بلند پایه نظام به دلیل بیتوجهی به این امور در رأس این لیست قرار دارند. چرا دولت به بخش فرهنگی و برنامههای بعضی تلویزیونها که در جهت به انحراف کشانیدن جوانان نقش عمده دارند، سیاست انفعالانه را پیش گرفته است؟
این عملکرد ضعیف که ناشی از علل مختلف از جمله؛ پیچیدگیهای کار فرهنگی، عدم شایسته سالاری، عدم نظارت مناسب، عدم توجه کافی به کار کارشناسی، عدم باور به تهاجم فرهنگی دشمن، ضعف در مبانی فکری و اعتقادی برخی از مدیران و مسئولین ذی ربط در این عرصه و حاکمیت تفکر نزدیک به سکولار بر بخشی از جریان فرهنگی و اجتماعی کشور است، از همان اوایل تشکیل نظام جدید، کاملاً مشهود بوده و همچنان ادامه دارد.
برای درک بهتر موضوع در سطح کلان میتوان ضمن توجه به تأثیر گسترده و در عین حال مخرب برنامههای شبکههای خارجی مانند بیبی سی و آشنا که متأسفانه با استفاده از آنتن بعضی تلویزیونهای داخلی در کشور نشرات میکنند، یا پخش برنامهها و سریالهای مستهجن و ضد دینی از بعضی تلویزیونهای افغانستان در مخالفت با شئون مختلف زندگی مخاطبین آن، باید متوجه شد که این عده اسلام ستیزی را در دستور کار خود قرار دادهاند، و در واقع میتوان با عملکرد اینان با عمق تهاجم فرهنگی دشمن پی برد.
در سطوح پایینتر نیز میتوان به نفوذ و تأثیرگذاری اقدامات نظام سلطه بر زوایای مختلف پنهان و آشکار زندگی مردم و
بویژه جوانان در موارد مختلف اشاره کرد. به عنوان مثال؛ تصاویر روی اجناس و پوشاک و حتی خوراکیهای برای کودکان ما با عکس یک دختر زیبا مزیین میشود، متأسفانه شرکتهای داخلی هم برای تبلیغات شان از چنین شیوۀ کثیف و ضد اسلامی استفاده میکنند. به عنوان مثال چه لزومی دارد که یک نوشابه انرژی زا را یک دخترک فریب خورده با حرکات و صحبتهای تهیج کننده و پوشش غیر اسلامی تبلیغ نماید؟! آیا این عملکرد مسؤلین مسلمان آن شرکت کمتر از ایجاد کردن یک دیسکوتیک است؟ و آیا پخش چنین صحنههای نیمه عریان و ضد اسلامی، کمتر از ایجاد دیسکوتیک در خانههای مردم است؟!
در پایان، این سئوال مطرح است که؛ آیا در حالی که مفاخر و آموزههای غنی اسلامی و الگویهای فاخر دینی و اجتماعی و حتی اسطورههای ارزشمند ادبیات کهن افغانستانی قادرند نظر مخاطبین با هر گونه سلیقه مشروع و قانونی را تأمین کنند، غفلت از داشتههای فرهنگی خود، کوتاهی و حد اقل استفاده از حد اکثر امکانات و ظرفیتهای فرهنگی محسوب نمی شود؟
آیا این مشروع و منطقی است که خودکم بینی و خودفریفتگی وعملکرد نادرست و کم توجهی برخی از مردم و مسئولین نسبت به اصول و ارزشهای دینی و اجتماعی را آزادی بیان جلوه داد؟ آیا در عملکردهای ضد دینی میتوان مدارا کرد؟ آیا با چنین سهل انگاری در موارد دینی، قضیه روزنامه افغانستان اکسپرس تکرار نخواهد شد؟ آیا نباید تأثیرگذاری فرهنگی که به درستی ادعای جامعیت و برخورداری از ارزشهای غنی اسلامی و انسانی را دارد، بیش از تأثیر پذیری آن باشد؟ چرا چنین شتابان عدهای به دام فرهنگی ضد اسلامی افتاده اند؟
ریاست جمهوری افغانستان میتواند با گماردن نیروهای متعهد، با انگیزه و دلسوز و سازمان دادن امکانات قابل توجه، برای هدایت سکان فرهنگی کشور، زمینۀ تروج مسائل ارزشی و اخلاقی را فراهم نماید، و با برنامه ریزی مناسب و اتکا به دانش جوانان با ایمان افغانستانی، برای تقابل و رفع پیامدهای نامطلوب تهاجم فرهنگی دشمن کمر ببندد.
این نکته مهم را باید یاد آور شد که با مسائل فرهنگی نمی توان شوخی کرد، تهاجم فرهنگی ضد دینی دشمنان اسلام، میتواند جامعه را به لجنزار نابودی سوق دهد. و باید خیلی سریع محلههای فساد و دیسکوتیکها از بین برده شوند؛ و جلو پخش برنامهها و سریالهای مبتذل و ضد اسلامی که زمینه ساز فساد اجتماعی اند، گرفته شوند.
بدیهی است در این رابطه جدای از عمل به وظیفۀ مسؤولین، روشنگری مردم بویژه والدین عزیز و هشدار به آنان، برای جلوگیری از گرفتار شدن نسل جوان در این دام فریبنده، بسیار موثر خواهد بود و مردم فهیم و مجاهد ما نیز در صورت آشنایی با اهداف دشمن در این عرصه، هرگز اجازه نخواهند داد که فرزندانشان این گونه در چنگال کثیف دشمنان این مرز و بوم گرفتار شوند و این همه، مستلزم باور به کارآمدی و عظمت ارزشهای اسلامی و تهاجم دشمن علیه آن است.
لینک مطلب: https://www.ansarpress.com/farsi/2767